مسیر رشد استارتاپ ها: انتظارات چیست؟

خلاصه کردن مسیر رشد استارتاپ به مسیری معمولی یا استاندارد غیرممکن است. همه استارتاپ ها، چه آنهایی که یک شبه موفق شده اند و چه آنهایی که راهی ده ساله را برای موفقیت رفته اند، مسیری متفاوت را طی میکنند که ممکن است یا به موفقیت همیشگی و یا به شکست نا بهنگام بینجامد.

اگر به فکر شروع یک کسب و کار هستید یا تازه شروع کرده اید، بر همه آشکار است که مسیر پیش رویتان دشوار است. عقل سلیم به منظور رسیدن به موفقیت، ممکن است راحت ترین مسیر را امتحان بکند – مثلا بین بالا بردن/ ایجاد سرمایه با فروش سهام (equity financing)  و خود راه اندازی (bootstrapping) – ، اما در بسیاری از موارد، انتخاب یکی به جای دیگری بیهوده است.

به گفته کیلیف هولکمپ، یکی از بنیانگذاران Cultivation Capital، یک شرکت سرمایه گذاری که با چندین شتاب دهنده‌ (Accelerators) و مرکز رشد (Incubators) در منطقه سنت لوئیس کار می کند، “زمانیکه وارد چالش راه اندازی یک کسب و کار شدید، تفاوتی بین یک مسیر کمی سخت تر و یا کمی ساده تر وجود ندارد، چرا که در هر صورت کار سختی پیش رو دارید.”

درک مسیرهای معمول رشد ممکن است مانند نقشه جاده سنگ ریزه دار باشد، اما طبق نظر کارشناسان، بیشترین قدرت یک استارتاپ در مهارت آن در واکنش به تغییرات داخلی و خارجی (agility) است، بنابراین آغوش خود را برای فرصت ها و راه های جدید رشد باز کنید.

روش قدیمی بالا بردن یا ایجاد سرمایه با فروش سهام

یک استارتاپ از ایده کسب و کار ابتدایی تا موفقیت دائمی باید 4 مرحله روش قدیمی ایجاد سرمایه با فروش سهام را طی کند. سرمایه گذاری معمولا از طرف دوستان و خانواده، سرمایه گذاران فرشته، شرکت های سرمایه گذاری نوپا (مثلا شتاب دهنده ها) و شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر انجام میگردد. وقتی بنیانگذاران استارتاپ محصول یا خدماتی را ارائه میدهند که یکی از مشکلات مورد تقاضای دنیای واقعی را حل میکند، وقت آن است که با دوستان، خانواده، برای دوره اول مالی خود صحبت کنند. این گروه در سهام شریک میشوند – آنها بیشتر از آن که روی کسب و کار یا ایده اصلی سرمایه گذاری کنند، در بنیانگذاری سهیم میشوند، زیرا هنوز برای رشد شرکت زود است.

به گفته هولکمپ “سرمایه گذاران اولیه شما باید افرادی باشند که برند یا خود شما را باور دارند، چرا که شرکتی که هنوز پایه ریزی نشده است و یا در مراحل اولیه خود است [به ندرت] چیزی برای باور داشتن دارد.”

استارتاپ ها سپس،  به طور معمول سراغ سرمایه گذاران فرشته (angel investor) می روند. به نقل از هولکمپ، اکثر سرمایه گذارهای فرشته به دنبال سرمایه گذاری در کسب و کارهای موجود در حوزه خودشان هستند. آنها آرزو دارند عنصر انسانی با یک کسب و کار رشد کند بنابراین به یک بنیانگذار بی تجربه در رشد کسب و کار خود کمک می کنند.

او میگوید: “آنها اغلب از آشنایی با یک کارآفرین انگیزه و الهام میگیرند – خواهان حمایت و کمک به آنها میشوند. این موضوع بسیار شخصی است.” پس از سرمایه گذارهای فرشته، بسیاری از استارتاپ ها به سمت شرکت های سرمایه گذاری نوپا که شامل شتاب دهنده ها هستند، میروند. این شرکت ها نسبت به سرمایه گذاران فرشته سطح بالاتری از سرمایه مالی و مشاوره، اما نه در سطح سرمایه گذارهای خطرپذیر، را ارائه میدهند. شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر پس از شتاب دهنده ها و سرمایه گذران نوپا وارد عرصه می شوند. میزان سرمایه ی سرمایه گذاران خطرپذیر (VC) به مراحل مختلف، با شروع از A تا آخر حروف الفبا برای سرمایه نهایی، سازماندهی می شود.

نت‌فلیکس (به انگلیسی: Netflix)، که در سال 1997 تأسیس شد، پنج دوره سرمایه از سری A تا E را قبل از عرضه عمومی محصول اولیه خود در سال 2011 دریافت کرد.

خود راه اندازی (bootstrapping) در برابر فروش سهام (debt equity)

خود راه اندازی مسیر دیگر رشد میباشد. مسیر ایجاد سرمایه با فروش سهام قدیمی که در بالا ذکر شد، به معنای فروش بخشی از شرکت در مقابل پول برای رشد کسب و کارتان است. استارتاپ ها با این روش از یک اداره کوچک تبدیل به شرکتی قدرتمند میشوند. خود راه اندازی یا سرمایه گذاری روی کسب و کار خودتان از طریق پولی که از مشتریان خود دریافت میکنید، میباشد. استارتاپ به جای شکار سرمایه گذار، بر ایجاد درامد از طریق فروش و رشد ارگانیک کسب و کار خود تمرکز میکند.

به گفته هولکمپ، در هر دوی آنها مزایا و معایبی وجود دارد. اگرچه خود راه اندازی به بنیانگذار امکان کنترل بیشتر روی شرکتش را میدهد، اما ممکن است راه اندازی آن بیشتر طول بکشد – گاهی بیش از 5 سال. این موضوع در میان صنایعی مانند نرم افزار که به سرعت در حال رشد هستند، مطلوب نیست. این روش ممکن است برای رشد و در عین حال حفظ مالکیت سایر استارتاپ ها بهترین راهکار باشد. شاید زمان زیادی طول بکشد، اما همه شرکا تقریبا تمام سهام خود در کسب و کار را نگه میدارند.

هولکمپ اظهار داشت انتخاب خود راه اندازی یا ایجاد سرمایه با فروش سهام، یک تصمیم شخصی و کاری است. این تصمیم شخصی بنیانگذاران است، چرا که میبایست سبک کار و میزان فروش استقلال کاری خود در برابر سرمایه را  انتخاب کنند.

هولکمپ میگوید: “بازار تا چه اندازه در قبال تغییر پاسخگوست و رقابت در آن بازار چطور است؟ دلیلی پشت این موضوع که  چرا بیشتر شرکت های پیشرفته تحت پشتوانه سرمایه گذاران خطرپذیر هستند وجود دارد. دلیل آن این است که رویکرد خود راه اندازی در صنایعی با سرعت رشد بسیار زیاد مانند نرم افزار (software)، احتمالا به شما امکان دستیابی به سهم بازار در بازارهایی که به سرعت در حال رشد و تغییر هستند را نمیدهد.”

چالش های داخلی

اگرچه ایجاد سرمایه یک چالش خارجی مهم است، ولی سلسله مراتب داخلی یک استارتاپ نیز میتوانند آن را در مسیر موفقیت قرار دهند. به گفته ی ویژو کامولینن، مشاور مشاور تجاری کنسولگری فنلاند در نیویورک، که در حال حاضر به عنوان یک کارآفرین و تاجر با تجربه به استارت آپ های خارجی جهت شروع کار در آمریکا کمک میکند، چالش های داخلی بزرگترین مانع شروع کار است. او کتابی در این مورد تحت عنوان  رشد و افزایش مقیاس بهره وری جهت کسب و کارهای کوچک نوشته است.

با توجه به استدلالات کامولینن، یکی از بزرگترین چالش هایی که استارتاپ ها با آن رو به رو میشوند، ایجاد تعادل بین ساختار داخلی و سازمانی و تقاضای محصول میباشد. با رشد شرکت ها و افزایش تعداد نیروها، پیچیدگی های طبیعی بروز پیدا میکنند. به گفته او تمرکز بر آنالیز و ساده سازی فرآیندها میتواند به یک استارتاپ کمک کند تا دچار “شکاف عدم بهره وری” (capability gap) نگردد.

وی گفت: “یک مسئله بسیار مهم در مورد استارتاپ ها و شرکت های رشدیافته نوع فرهنگی است که میتوانید در آنها رشد و پرورش بدهید. فرهنگ یک شرکت می تواند شکل گرفته و اصلاح شود و فقط نیاز به اقدامات آگاهانه رهبر یا رهبران دارد تا آن فرهنگ را با شرایط شرکت سازگار سازند.”

کسب و کارها باید طی رشد، ساختارهای داخلی سلسله مراتبی برای خود پیاده سازی کنند. این چارچوب باعث استخدام آسان تر نیروها، پروژه های بیشتر و سازماندهی شرکت میگردد. به گفته کامولینن، اگرچه ایجاد نوعی ساختار اداری برای همه شرکت ها چاره ساز نیست، ولی بازنگری ساختار فعلی میتواند موانع رشد را از بین ببرد.

نکته پایانی

هیچ راهکار قطعی در خصوص رشد استارتاپ ها وجود ندارد. آنچه یک استارتاپ را هیجان انگیز و منحصر به فرد میسازد، توانایی تغییر سریع جهت یا مسیر است. به گفته کامولینن، استارتاپ ها میتوانند با اندیشیدن به فرآیندهای داخلی و ساده کردن مسائل خود را پابرجا سازند.

به گفته او، بسیاری از شرکت ها از ترکیبی از خودراه اندازی و ایجاد سرمایه با فروش سهام، برای ایجاد تعادل مناسب در جهت رشد استفاده میکنند. با رشد یک کسب و کار، مهم است که بنیانگذاران به جای اعتبار نام خود، اعتبار شرکت شان را نشان دهند.

 او میگوید: “هدف شما از اخذ سرمایه خارجی، رشد کسب و کارتان است، بنابراین باید شروع به رشد اعتبار نام خود به عنوان یک کارافرین و سپس نام شرکت تان به عنوان یک شرکت مستقل کنید. “

دیدگاهتان را بنویسید